دینا عزیز دل مادینا عزیز دل ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

دینا عشق مامان و باباش

مسافرت دینا در 15 ماهگی ...

 دختر گلم اول از همه 15 ماهگیت رو تبریک می گم  بعدم که جونم واست بگه این چند وقت که نبودیم با بابا جون اینا رفته بودیم شمال دینا گلی این دومین بارت بود که  میرفتی شمال این چند روز خیلی خوش گذشت بخصوص به تو دخترم تو که عاشق آبی تو که با دیدن 2/3 قطره آب هی هی میگی آپ آپ آپ ...  حالا تصور کن کنار ساحل دریا با اون همه آب چه شور ذوقی داشتی من وبابایت هم  وقتی تو ذوق میکردی انگار دنیارو بهمون میدادن راستی اینم بگم اولش که رفتیم ساحل چون هوا نسبتا بادی بود دریا موج داشت تو از موجاش میترسیدی ولی بعدش کم کم ترست ریخت و رفتی توی دریا بعدشم که شاپ شاپ خودتو به پا کردی و همه جاتو خیس آب..  راستی دینا جان یکی از هزار تا شی...
19 شهريور 1393

دینا واین چند روز ....

دینای نازم این اولین باری هست از بعد از درست کردن وبلاگت اینقدر دیر بهش سر میزنم تا پستی اضافه کنم. عزیزه دلم تو این 22 روز اتفاق های زیادی افتاده که اینجا جای گفتنش نیست ولی دخترم همیشه به یادت هستیم  و خاطراتت رو تو ذهنمون ثبت می کنیم.واما قسمت های خوب ماجرا رو واست می نویسم رفته بودیم ماکو اونجا حسابی خوش گذروندی جونم برات بگه که حسابی خودت رو واسه مامان جون اینا لوس می کردی به همه زور می گفتی اونا هم ازت اطاعت می کردن دیگه حسابی تفریح کردی از مهمونی بگیر تا باغ بابا جون اینا و پارک .... خلاصه هر چی بگم کم گفتم و یه چیز این وسط برات بد شد که پشه ها نیشت زدن و هنوز که هنوز جاش مونده اخه بدنت خیلی حساسه .از اونجا هم بابایی واست دو تا ...
2 شهريور 1393
1